مقدمه:
کسی که تکیه گاه نداشته باشه؛ تنهاست.
هیچکس نمیفهمه دردش چیه.
هیچکس نمیفهمه پشت هر لبخندش بغض پنهون داره.
کسی که یه خلاء بزرگ تو زندگی داره.
قسمتی از متن رمان :
رو تختم جابه جا شدم و یه آهنگ جدید پلی کردم. متوجه شدم گوشیم درحال زنگ خوردنه. چشمم که به اسم روی صفحه خورد سریع جواب دادم.
– الو؟
هانیه:کجایی شیانا؟
– کجام به نظرت؟ خونه دیگه.
– دیوونه! امشب تولد تبسمه میخوایی نیایی؟
– خب زنگ نزد دعوتم نکرد، چی کار کنم؟
– باهم قهرین؟ بهم گفت بهت بگم بیای
مامانم هی داد میزد که برم ناهار بخورم.
– من باید برم. کارنداری؟
[هانیه باحرص]-خاک توسرت! اصلا نیا!
و گوشی رو قطع کرد. به گوشی یه نگاهی کردم و گذاشتمش رو تخت و وارد آشپزخونه شدم.
مامان: کجایی؟ بشین! غدات یخ کرد.
[شادی با نیشخند]-داشتی با کی حرف میزدی؟دانلود رمان شیانا
برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید
- دانلود فایل Apk برای سیستم عامل اندروید
- دانلود فایل pdf برای گوشی و کامپیوتر
- دانلود فایل ePub برای آیفون،سیستم عامل ios
رمانک رمان ,دانلود ,فایل ,سایت ,گوشی ,دانلود فایل ,دانلود رمان ,رمان شیانا ,هیچکس نمیفهمه منبع
درباره این سایت