خلاصه :
هلنا، دختری مهربان و دلسوز با پدری مستبد، برای مرگ مادرش مقصر دیده میشود. او سعی دارد با سرنوشتش مبارزه کند و ادامه دهد. یک تغییر، یک دوست، یک بازی، برملا شدن اسرار…
مقدمه:
هیس! ساکت!
نمیخواهم بشنوم صدای زوزهی سکوت شب را!
خاطرات به یادم میآورد همهی آنچه نباید!
هیس! باز هم سکوت!
چرا سکوت شب همهی چیزهای تلخ و شیرین را به یاد میآورد؟
انگار مغزم فیلم شده و نوارش مرزی ندارد.
همینطور دایرهوار میچرخد و میبینم؛ شیرینی خاطرات و لبخندم و تلخیاش را!
مزهی گس میدهد.
من از این مزه بیزارم.
نمیخواهم باور کنم بر من چه گذشته.
این سکوتِ شب، شده یک تراژدی مرموز.
باید مرغ عشق با صدای فریادش این سکوت را بشکند و مرا رها کند.
پیلهی مرا بشکن و مرا آزاد کن از این زنجیر…
قسمتی از رمان :
– باشه خودت خواستی! میدونم باهات چیکار کنم. فقط دعا کن پیداش کنم؛ وگرنه کاری باهات میکنم که آرزوی مرگ بهترین آرزوت باشه! بلایی سرت میارم که حتی نتونی تصور کنی!
گوشیش زنگ میخوره. موهام رو ول میکنه و روی زمین پرتم میکنه و گوشیش رو جواب میده.
– چیه؟ نگفتم کسی مزاحم نشه؟
نمیدونم کسی که پشت خطه چی بهش میگه؛ انگار عصبیتر شده. داد میزنه:
– باشه اومدم!
بدون توجه به من سمت در میره. از جام بلند میشم.
– من نمیدونم کجاست! من چیزی نمیدونم؛ بذار برم.
برمیگرده سمتم.
– فکر کردی من احمقم آره؟ تو خوب میدونی کجاست!
– من چیزی نمیدونم روانی! بذار برم، چی از جونم میخوای؟
– نمیدونی نه؟ به زودی معلوم میشه؛ خیلی زود!
از انباری بیرون میره و در رو محکم میبنده. با چرخش کلید توی در کنار دیوار سر میخورم.
– خدایا نجاتم بده!… خدایا چیکار کنم؟
برای مشاهده لینک دانلود رمان از طریق فرم زیر عضو سابت شوید
بعد از عضویت لینک دانلود نمایش داده میشود
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت نیز استفاده کنید
رمانک سکوت ,دانلود ,نمیدونم ,باشه ,رمان ,دانلود رمان ,لینک دانلود منبع
درباره این سایت