خلاصه رمان:

وقتی که بازیچه ام کردی و پسم زدی… وقتی که حرفات و کارات به قلب و جسم و زوحم زخم زد… اشکم که ریخت… دلم که شکست…رفتم، ولی… ترس از نگاه هایی که روم خیره شه… انگشت هایی که به سمتم نشونه بره… حرفهایی که با بیرحمی قضاوتم کنه… نگاه رنجیده و نگران مادرم که روم قفل شد… برگشتم، اما…

 

 


دانلود
رمانک منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

بهترین تورهای ارزان لحظه آخری دانلود کلیپ جدید Movie fire دبيرستان استعدادهاي درخشان شهيد بهشتي كوهدشت مدرسه شهید جلالی بنه گز تورزیارتی و سیاحتی دانلود فیلم و سریال جدید معرفی کالا فروشگاهی نمینویسم :)