پشت در وایساده بودم و صداشونو می شنیدم… -دیگه درست نیست با هم توی یه خونه باشن به هر حال نامحرمن دیگه! چند ثانیه سکوت شد و بعد مامان گفت: -حرف شما درسته حاج آقا ولی خوب چیکار کنیم؟ نمیشه که پسرمونو از خونه بیرون کنیم که! درست هم نیست به مریم حرفی بزنیم.
بغض کردم… چقدر فرق بود بین پسرمون گفتن و مریم گفتنشون… ناشکر نبودم، به هر حال این خانواده به من لطف کرده بودن که از پرورشگاه بیرونم اورده بودن… اما بعضی وقتا که حرف می شد خیلی زیاد دلم می گرفت… دلم می گرفت از فرقی که ناخواسته بین من و احسان میذاشتن. دست خودشون نبود، می دیدم همه ی تلاششون رو می کنن تا بین ما فرق نذارن اما خوب… بعضی وقتا یه چیزایی دست خود آدم نیست دیگه…
-مریم که اصلا فکرشو نکن خانم! تا الان هم اگر حرفی نبوده به خاطر سرباز بودن احسان بود. از این به بعدشو باید یه فکری بکنیم. بحث من و تو نیست که حتی اگه بحث حرف مردم هم بود می زدم تو دهنشون… ولی بحث ایمانشونه. دختر و پسر نامحرم مثل پنبه و آتیشن…
حرف شما درسته حاج آقا ولی خوب چیکار کنیم؟ نمیشه که پسرمونو از خونه بیرون کنیم که! درست هم نیست به مریم حرفی بزنیم.
بغض کردم… چقدر فرق بود بین پسرمون گفتن و مریم گفتنشون… ناشکر نبودم، به هر حال این خانواده به من لطف کرده بودن که از پرورشگاه بیرونم اورده بودن… اما بعضی وقتا که حرف می شد خیلی زیاد دلم می گرفت… دلم می گرفت از فرقی که ناخواسته بین من و احسان میذاشتن. دست خودشون نبود، می دیدم همه ی تلاششون رو می کنن تا بین ما فرق نذارن اما خوب… بعضی وقتا یه چیزایی دست خود آدم نیست دیگه در
برای اطلاع از تازه ترین رمانهای روز عضو سایت شوید
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت از قبیل درخواست رمان ، دانلود رمان های ثبت شده توسط کاربران ، بحث و گفتگو در مورد رمان ها نیز استفاده کنید
- نام رمان:غیر معمولی
- نویسنده:star_69
- موضوع:
- طراح:
- تعداد صفحات:۳۰۰
- دانلود فایل Apk برای سیستم عامل اندروید
- دانلود فایل برای سیستم عامل جاوا
- دانلود فایل ePub برای آیفون،سیستم عامل ios
رمانک دانلود ,رمان ,مریم ,بعضی ,وقتا ,فایل ,بعضی وقتا ,دانلود فایل ,خیلی زیاد ,اورده بودن… ,بیرونم اورده ,بیرونم اورده بودن… ,پرورشگاه بیرونم اورده ,گ منبع
درباره این سایت