خلاصه :
رعنا دختری که برای رضایت پدر و مادرش از آرزوهایش دست شسته، اما حالا به مرحلهای رسیده است که حس میکند همه چیزش را باخته. تصمیم میگیرد از این پس شیوه دیگری برای ادامه زندگی برگزیند که بر طرف کردن مشکلات پیش رو چندان آسان به نظر نمیرسد.
قسمتی از رمان :
با شنیدن صدای جیغ وحشتزده از خواب بیدار شدم. عرق سردی روی بدنم نشسته بود. با صدایِ دعوا و فریادی،که از سر شب از واحد روبرو میآمد، به سختی توانسته بودم بخوابم. باز هم صدای دادُ هوار و شکستن وسایل میآمد .
هراسان از جا برخواستم.گیج و منگ بودم و چشمانم به دلیل کمخوابی تار میدید. کورمال کورمال به طرف سالن رفته و چراغ را روشن کردم. نگاهی به ساعت دیواری انداختم که دو و نیم را نشان میداد. تنها یک ساعت خوابیده بودم.
با صدای فریاد دیگری، تکان سختی خوردم. احساس کردم، شلوارم خیس شد. به احتمال زیاد ترس باعث شده،کنترلم را از دست بدهم. تنهایی و تاریکی هم مزید علت بود.
تعادلم را نمیتوانستم حفظ کنم. در حالیکه میلرزیدم، خود را به در آپارتمان رسانده و آن را باز کردم، که ای کاش این کار را نمیکردم. آنچه پیش چشمم بود، باعث شد خشکم بزند.
پیر مرد واحد روبرو با سری شکافته که خون از آن مثل جوی روان بود و تمام پاگرد را قرمز کرده بود، لای در ورودی آپارتمانش افتاده بود. حتی روی در و دیوار اطراف ورودی آپارتمانشان هم خون پاشیده بود.
خانم بامدادی همسایه طبقه بالا، که با عجله از پلهها پایین میآمد، با دیدن این صحنه دست روی دهان گذاشته و با صدای بلند گفت: خدای من.
با صدایِ جیغ مانندش نگاهم به طرف او چرخید.
برای مشاهده لینک دانلود رمان از طریق فرم زیر عضو سابت شوید
بعد از عضویت لینک دانلود نمایش داده میشود
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت نیز استفاده کنید
رمانک صدای ,دانلود ,رمان ,دانلود رمان ,لینک دانلود ,واحد روبرو منبع
درباره این سایت